و این عید خونین از آن رویایی شیرین آغاز یافت

   بار دیگر عید، این فرخنده ترین و سرخ ترین جشن، برای یک چهارم جمعیت کره زمین از راه رسید.

قربان و قربانی که لذت بخش ترین و رنگین ترین قسمت از این مناسک است معامله یست میان عبد و معبود، بنده میخواهد در این آزمونگاه بنده گی اش را به نمایش بگذارد و خدا، خدا بودن اش را به تماشا بنشیند. بنده میخواهد بر یگانه بودن او (الله) ( لا شریک لک لبیک) شهادت بدهد و خدا از شنیدن این ندا ها در خلقت این مخلوق بر خویشتن احسن بگوید.

خداوند بندگانش را به سوی خود فرا خوانده است و بندگان در پاسخ به این فراخوان « لبیک اللهم لبیک » گویان به سوی او میشتباند.

میشتباند تا خود نباشند، خود نبینند و خود ندانند، هیچ باشند و جز او (الله ) چیزی نبینند و هیچ ندانند و تکیه کنند بر حکمت او، حکمت که بریدن و ریختن و سر خ کردن زمین و آخرین نفس‌های دلخراش برای جاندادن و دلخراش ترین صحنه‌های دست و پا زدن ها.

و حکمت او در خواب ابراهیم خلیل اش جاری شد و امروز پس از قرن‌ها امتداد یافت و ساری گشت.

پسرم برخیز که خداوند خواسته است تا تورا در پیش گاه اش قربانی کنم ، دشنه و شاه رگ ، کارت و گلوی اسماعیل و ایمان ابراهیم خلیل برای این آزمون آماده عمل گشت ، آزمون یست بس دشوار! ، گویند دشنه، شاه رگ اسماعیل را نمیبرد و خداوند گوسفندی را برای قربانی در کنار او قرار میدهد تا گردن اش بریده شود و این عمل (ذبح )، می‌شود حکمت، می‌شود فرض و واجب برای بندگان با ایمانش، تا سالانه و در چنین روزی‌های با ذبح کردن و گردن زدن این حیوانات اهلی و ریختن میلیون لیتر خون در روی زمین باعث خوشنودی الله شوند و تقرب پیدا کنند و تقوا و ایمان شان را در محضر او (الله) به نمایش بگذارند.

سنت «مذهبی» دشنه و شاه رگ از گلوی انسان آغاز یافت و با گلوی انسانها و حیوانات تداوم پیدا کرد و ایمانداران با ایمان تر از ابراهیم و اسماعیل در چهار سوی جهان مخصوصاً افغانستان، امروز آن عمل خونین را که طی یک فرایند حکمتی نتوانستند به انجام برسانند به نکته آغازین اش بر گرداندند و به انجام رساندند و میرسانند! و میرسانند !و دیگر هیچ حکمتی در کار نیست! تا جلوی این خون ریختن ها و گردن زدن به «نامش» متوقف گردد.